۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

صبحانه، ناهار، شام! فوتبال


صبحانه، ناهار، شام! فوتبال

بشارت نو/ گروه ورزش
افشین معشوری - صبح فوتبال، ظهر فوتبال، عصر فوتبال، شب فوتبال ! اصلا بیست و چهار ساعت مان شده فوتبال و همیشه هم گله داریم که چنین و چنان شد. تقصیر از کیست؟ ورزشکارانی که به دنبال فوتبال می روند؟! مسئولینی که از فوتبال به عنوان پروپاگاندا استفاده می کنند؟ رسانه هایی که فوتبال را به عنوان جاذبه ی انتشار روزنامه ها و مجله هایشان در اولویت قرار می دهند؟ یا نه، اصلا خود فوتبال مقصر است که این همه عاشق سینه چاک دارد؟

ورزشکاران رشته های مختلف به المپیک می روند، رقابتهایی جسورانه انجام می دهند و رقبا را شرافتمندانه شکست می دهند، مدال می آورند، پرچم ایران را به اهتزاز در می آورند، آن وقت ما نشسته ایم تا فلان بازیکن فوتبال کمی هم به تمرین و مسابقه اش برسد، بلکه شوتی بزند و توپی وارد دروازه کند تا ما احساس خوشبختی کنیم!

به راستی این فوتبالی که بیشتر مایه ی عذاب است تا مفرح ذات! چه دارد که خودمان را وقف آن کرده ایم؟ چقدر از سایر رشته های حمایت کرده ایم که این همه از فوتبال می نویسیم و فکر می کنیم به روز هستیم؟ فلان شرکت ثروتمند در فلان جای ایران که شاید شهروندانش هیچ استعدادی به لحاظ اقلیم در فوتبال نداشته باشد، چرا باید به جای کشف استعداد بومی شهر و استانش میلیاردها تومان خرج فوتبالی کند که در انتها چیزی به جز سرشکستگی و خفت به بار نیاورد؟

به عنوان مثال؛ مازندران سالهاست در کشتی ایران همواره حرف اول را می زند، بماند که گهگاه جرقه هایی در فوتبال سطح اول زده و هم اکنون نیز ستاره های در لیگ برتر فوتبال ایران دارد؛ اما اگر قرار بر این بود که تمام حواس مسئولین ورزش مازندران به فوتبال باشد که حالا در میادین بین المللی همین چند مدال ناقابل را هم نداشتیم تا به لطف کسب همانها، عده ای سرپوش بر کارنامه های نداشته ی شان بگذارند و چند صباحی بیشتر بر صندلی ریاست شان تکیه بزنند.

از گذشته هایی دور، در استانهای مختلف به لحاظ نیاز هر ورزش به فیزیکی خاص؛ بعضی از ورزشها بیشتر مورد توجه بوده و ورزشکاران موفق تری نسبت به سایر شهرها و استانها داشته است. به عنوان مثال در دهه ی 60 و 70 «برادران دانش» در هرمزگان حرف اول را در تکواندو می زدند و از این طریق شاگردان بسیاری را تربیت و وارد عرصه ی قهرمانی کردند، حضور «برادران محبی» در کرمانشاه باعث رونق کشتی ان دیار بود و جوانان کرمانشاهی با الگو قرار دادن این دو به این سمت و سو گرایش پیدا می کردند، در کرمان با حضور «علی زنگی آبادی» و قهرمانی او در مسابقات آسیایی بسیاری از نوجوانان و جوانان به این سو گرایش پیدا کردند و همچنین است سایر استانهایی که هر کدام در رشته هایی استعداد داشته و دارند؛ اما با بروز پدیده ی شهرت گرایی حالا اکثریت خانواده ها فرزندانشان را خواه مستعد حضور در فوتبال باشند یانه، به سمت فوتبال هدایت می کنند و دیگر کمتر کسی مانند بهداد سلیمی ، حامد حدادی، احسان حدادی و... با شناخت خود و استعدادش به راه خود می رود.

به راستی مقصر کیست؟ آیا همان برادران محبی که روزگاری سودای پرورش استعدادهای شهرشان را داشتند به خوبی حمایت شدند؟ آیا علی زنگی آبادی که سالها در فدراسیون دوچرخه سواری دارای مسئولیت های ریز و درشت بود به قدر کفایت استعدادهای کرمانی رامورد توجه قرار داد؟ آیا کسی می داند فیصل دانش حالا چه می کند و کجاست؟ البته این نامهایی که برشمردیم تنها مشتی از نمونه خروارهایی است که احتمالا می توان به آنها  استناد کرد. از سوی دیگر رسانه ها وقتی رکود سایر ورزشها را مد نظر قرار می دهند، چاره ای جز پرداختن به سوژه های روز ندارند و این خود باعث پرداختن به دم دستی ترین موضوع، یعنی همان فوتبال است و به این ترتیب  فوتبال همه ی زندگی شهروندان ورزش دوست ایرانی می شود.